قسمتی از متن پایان نامه بررسی رابطه کمالگرایی والدین با عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان آنها در بین دانشآموزان دختر
چکیده:
هدف از این تحقیق بررسی رابطه کمالگرایی والدین با عزتنفس، جرأت ورزی و خودکارآمدی فرزندان آنها در بین دانشآموزان دختر دبیرستانهای منطقه 7 آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی 86- 85 است. بدین منظور تعداد 130 نفر از دانشآموزان دختر مقطع متوسطه منطقه 7 آموزش و پرورش شهر تهران به شیوه نمونه گیری خوشهای انتخاب شدند. نوع پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. ابزار مورد استفاده مقیاس کمالگرایی اهواز، آزمون عزتنفس کوپر اسمیت، آزمون جرأتورزی گمبریل و ریچی و مقیاس خودکارآمدی عمومی بود. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج نشان داد که بین کمالگرایی والدین و عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان همبستگی منفی معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین کمالگرایی مادران و عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان همبستگی قویتری وجود دارد.
کلید واژهها: کمالگرایی، عزتنفس، جرأتورزی، خودکارآمدی
فصل اول کلیات پژوهش
مقدمه:
بیتردید کمال گرایی[1] یکی از ویژگیهای شخصیتی میباشد که میتواند هم سازنده، مفید و مثبت باشد و هم نوروتیک و کژ کنش. نیروی انگیزشی هر فرد به سوی رشد و خود شکوفایی است. همه افراد نیاز دارند که تواناییهای بالقوه خود را تا بالاترین اندازه ممکن شکوفا کنند و به رشدی فراتر از رشد کنونی خود دست یابند. گرایش طبیعی افراد حرکت از مسیر تحقق تواناییهای بالقوه خودش است، هرچند ممکن است در این راه با برخی موانع محیطی و اجتماعی رو به رو شوند. البته رسیدن به کمال و شکوفا ساختن استعدادها و تواناییهای نهفته و بالقوه فرد به خودی خود بسیار ارزشمند است و در این وادی کمالگرایی امری مثبت و پسندیده است ولی آنچه که به آن اشاره شده است جنبه افراطی یا منفی کمالگرایی است.
کلی اینک[2](1998) کمالگرایی را اعتقاد فرد به کامل بودن و احساس اضطراب و فشار روانی بالا و ترس از این که نتواند مطابق انتظارات خود زندگی کند، تعریف میکند.
طبق نظریت (1984) کمالگرایی یک پدیده ناتوان کننده شایع است و کمالگرایان به حالات عاطفی منفی مثل احساس گناه، احساس شکست، عزتنفس پایین و مسامحهکاری حساس هستند.
اغلب نظریهها بر این باورند که عزتنفس[3] ویژگی دیرپای شخصیت است و به برخی سطوح کلی و فرضی خود ارزیابی و حرمت نفس اشاره دارد. به بیان دیگر درکی است که فرد از خود دارد، ولی این درک باداوریهای ارزشی همراه است و در برگیرندهی میزانی از حرمت نفس و خویشتنپذیری میباشد (اسلامی نسب، 1373). برخی از محققین رابطه عزتنفس و خویشتن را ناشی از مقایسههای اجتماعی میدانند، بدین معنا که جنبههایی از خویشتن از راه مقایسه خود با اشخاص مهم دیگر برای شخص شکل میگیرد. به اعتقاد این پژوهشگران، خودآرمانی که رابطه نزدیکی با کمالگرایی دارد میتواند نتیجه مقایسه اجتماعی با افراد باشد. این مفهوم با کمالگرایی دیگر مدار در نظریه هیویت[4]و همکاران (1991) همپوشانی دارد. میسیلدین[5](1963) نیز مشاهده کرد که عزتنفس پایین و ناخشنودی از خود از عناصر کلیدی کمالگرایی هستند.
در چند دهه اخیر توجه زیادی به مبحث جرأتورزی[6]شده است که خود نشانگر اهمیت این جنبه تعامل اجتماعی است. به عقیده ریس و گراهام[7](1991) جرأتورزی یعنی توانایی ابراز خویشتن به گونه صریح، مستقیم و مناسب، ارج نهادن به احساس و فکر خود و شناخت نقاط قوت و ضعف خویشتن. در واقع جرأتورزی به معنی احترام گذاشتن به خود و دیگران است. یکی از صفاتی که فرد را مستعد و آماده فشار روانی میکند سطح پایین جرأتورزی است، یعنی فرد در اظهار باورهای شخصی، نگرشها و احساسات دچار مشکل است و نمیتواند در برابر چشمداشتهای بیش از حد دیگران واکنش نشان دهد. سطح پایین جرأتورزی اغلب با گرایش شدید کمالگرایانه همراه است، یعنی فرد هر چیزی را «درست و کامل» میخواهد، چنین شخصی میخواهد همه چیز را در کنترل داشته باشد و کارهایش مورد پسند همه قرار گیرد و همین موضوع میتواند به سطوح بالایی از ناکامی و فشار روانی بینجامد (هرمزینژاد، 1380)
خودکارآمدی[8]یک سازه محوری در نظریه شناختی- اجتماعی آلبرت بندورا[9] است. منظور از خودکارآمدی، باورهای شخص درباره قابلیتهایش برای سازماندهی و اجراء دورههای عمل مورد نیاز برای مدیریت و موقعیتهایی که در آینده پیش خواهد آمد، میباشد (بندورا، 1995). کمالگرایی به عنوان یک سازه شخصیتی با خودکارآمدی نیز همبستگی دارد. پژوهشها حاکی از این است که گرایش شدید کمالگرایانه با سطوح پایین خودکارآمدی در ارتباط است (هیویت و فلت[10]، 1991)
دگرگونیهای سریع و پیچیده جوامع انسانی به مرور زمان بر شیوههای فرزند پروری انسانها اثری اساسی بر جای گذاشته است و خانوادهها اکنون تلاش میکنند فرزند خود را از همان اوان کودکی برای بردن گوی سبقت از همسالانشان آماده کنند. این شیوه تربیتی سبب شده است که فرزندان زمانی خود را با ارزش بدانند که مورد تأیید والدین خود قرار بگیرند و چون تأیید والدین و دیگران نقش اساسی در ساختار شخصیتی افراد دارد میکوشند تلاش خود را دوچندان کنند تا به انتظارات آنان پاسخ مثبت دهند. گاهی اوقات همین حساسیت و توجه بیش از حد والدین و توقعات بیش از اندازه آنها میتواند بر برخی عوامل شخصیتی و روان شناختی فرزندانشان اثر بگذارد.
والدین کمالگرا نه تنها به تحقیر موفقیتهای خود میپردازند بلکه پذیرفتن و پاداش دادن به تلاشهای کودکان را نیز دشوار میپندارند. آنها به جای تأیید رفتار کودکانشان پیوسته آنها را به انجام کارهای بهتر وا میدارند و به آنها هشدار میدهند. این کودکان هیچگاه احساس خرسندی نمیکنند زیرا رفتار آنها به اندازه کافی خوب نیست تا نظر والدین را جلب کند بنابراین این کودکان مانند والدینشان موفقیتهای خود را کوچک میشمارند و احساس میکنند هیچ گاه چشم داشتهای والدینشان را برآورده نخواهند ساخت (میسیل دین، 1963).
بنابراین با توجه به آنچه که گفته شد در این پژوهش به بررسی رابطه کمالگرایی والدین با عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندانشان پرداخته شده است. فصول مختلف این گزارش، ضمن طرح گستره نظری و ارائه پژوهشهای قبلی، شکلگیری مسأله، فرضیهها و روشهای آزمون را مشخص کرده و نتایج حاصل از دادههای جمعآوری شده را توصیف و تجزیه و تحلیل میکند.
بیان مسأله:
خانوادهها نخستین کانونهای زندگی جمعی، جلوهگاههای عشق آفرینی و نهادهای تربیتی هستند. بنابراین تمدن انسانی، از دل «خانواده» به عنوان هستههای اولیه تعلیم و تربیت، سر برآورده است. انتقال سنتهای فرهنگی، ارزشیابی و نقد میراث فرهنگی و حتی گسترش فرهنگی، نخست به وسیله خانوادهها انجام پذیرفته است. به همین دلیل نهاد خانواده به عنوان کانون قدیمی، فرهنگساز و مبتنی بر نظرات انسانها از گذشتههای دور همواره مرکز ثقل تحولات اجتماعی و سرچشمه پیدایش تغییرات انسانی بوده است. این نقش با گذشت هزاران سال از عمر آن، نه تنها اهمیت خویش را از دست نداده است بلکه روز به روز بر آگاهی و شناخت بشری در کشف میزان و ابعاد اهمیت نهاد خانواده افزوده شده است.
خانه و خانواده آسایشگاهی است که کودک در آنجا همه افتخارات و موفقیتهایش را به نمایش میگذراد. در آنجا او به دنبال درمان و مرهمی برای دردها و شکست و زخمهای وارد بر خود میگردد تا دردهای خود را آرامش بخشد. به بیان دیگر خانه برای کودک جایگاهی است که او تجربههای اجتماعی روزانه خود را با شتاب به درون آن میآورد تا آن تجربه را ارزیابی کند، به خاطر آن ستایش و تحسین و تشویق میشود یا آن را به بوته فراموشی میسپارد و به عنوان یک تجربه از آن درس بیاموزد و در این وادی نقش والدین از اهمیت بسزایی برخوردار است (نوابینژاد، 1373).
هورنای[11](1934) اظهار میدارد، تاریخچه رشد بیمارانی که دچار گرایش شدید به کامل بودن هستند نشان میدهد که این بیماران والدینی داشتهاند کمالطلب، سختگیر و به ظاهر مقدس مآب که در منزل با قدرت مطلق حکمفرمایی میکردند و اغلب اوقات والدین میان فرزندان تبعیض قایل میشدهاند و رفتارشان با کودکان خود رفتاری غیر عادلانه بوده است. این رفتارهای غیرمنصفانه سبب نمودار شدن ستیزه و خشم در کودکان میشود. در نتیجه این شرایط نامساعد فرد در شخصیت خود مرکز ثقلی نخواهد داشت که به آن تکیه کند، بلکه این مرکز را در وجود دیگران به ویژه پدر و مادر جست و جو میکند. به عبارت دیگر فرد به این نتیجه میرسد که همیشه حق به جانب والدین میباشد، خود او همیشه در اشتباه است و از این پس معیار خوبی و بدی را باید در بیرون از وجود خود جست و جو کند.
دکتر پل هیویت (1991)، روان شناس و کارشناس در زمینه مسأله کمالگرایی بیان میکند که کمالگرایی والدین مسایل جدی را برای فرزندان به وجود میآورد. عزتنفس در آنها از بین میرود، حس عمیق شکست و خشم و عصبانیت و عدم ابراز وجود در آنها به وجود میآید.
شرین خلیل[12](1996)، روانشناس بالینی بیان میکند که والدینی که فراموش میکنند که از زحمات فرزندانشان تمجید کنند و فقط نتایج را از آنها بخواهند مهمترین عامل ایجاد کمالطلبی دریچهها میباشند. ایشان همچنین بیان میکنند که آن دسته از والدین کمالطلب که همواره به کلیشهها چسبیدهاند در القاء فکر کمالطلبی در کودکان تأثیر میگذارند، این والدین به ندرت میگویند «پسرم یا دخترم! »، «متأسفم یا معذرت میخواهم».
با توجه به آنچه که گفته شد مسأله مورد بررسی در این پژوهش عبارت از «بررسی رابطه کمالگرایی والدین با عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان آنها در بین دانشآموزان دختر دبیرستانهای منطقه 7 آموزش و پرورش شهر تهران» میباشد. به عبارت دیگر در این پژوهش میخواهیم این مطلب را مورد بررسی قرار دهیم که آیا بین کمالگرایی والدین با عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان رابطه وجود دارد؟ و بر آن هستیم که با بدست آوردن نتایج فهم درستی از این روابط حاصل نموده تا خانوادهها در تعاملات خود با فرزندان و برنامههای تربیتی خود اصلاحات مناسب را به عمل آورند.
اهمیت و ضرورت مسأله:
اکثر ما دوست داریم کارمان را عالی و بدون نقص و در حد تمام و کمال انجام دهیم و اگر مرتکب کوچکترین اشتباهی شویم دچار یأس و ناامیدی شده و کار را رها میکنیم و زبان به خود سرزنشگری و خود انتقادگری و ارزیابی منفی از خود میگشاییم. امروز موانع فراوانی در فرایندهای روانشناختی بهنجار افراد وجود دارد که هر کدام میتواند مشکلاتی را در روند پیشرفت آنها به وجود آورند. کمالگرایی را میتوان یکی از این موانع در نظر گرفت. کمالگرایی به عنوان یک مفهوم روانشناختی، در واقع یک سازه شخصیتی همواره در محاق فراموشی است.
با نظر اجمالی و از منظری روانشناختی، مشاهده میشود که متأسفانه در جامعه ما دو وجه مثبت و منفی کمالگرایی به گونهای در هم تنیده شده که تمایز آن دو دشوار است. ما در جامعهمان کمتر خانوادهای مییابیم که به دلیل اشتباه کوچکی که فرزندش مرتکب شده، زبان به انتقاد از وی نگشاید و یا با سپردن مسئولیت به او بدون توجه به توانمندیهایش انتظار دارند که وی از عهده آن مسئولیتها کاملاً برآید. اگر به درد دل خانوادهها درباره وضعیت تحصیلی فرزندانشان گوش دهیم بیشتر از این که فرزندانشان نتوانستهاند نمره بیست بگیرند شکایت میکنند.
گاهی اوقات همین حساسیت و توجه بیش از حد والدین نسبت به عملکرد تحصیلی یا توقعات بالای آنها میتواند بر برخی عوامل شخصیتی و روانشناختی فرزندان آنها ( از جمله عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی) اثر بگذارد.
در کشور ما آن چنان که شایسته است به کمالگرایی پرداخته نشده و شمار پژوهشها و بررسیهای انجام شده در این زمینه محدود است. از آنجایی که این ویژگی با تمام دشواریهایی که برای افراد به وجود میآورد در جامعه کنونی روز به روز در حال رشد و گسترش است و با توجه به اهمیت نقش والدین، محقق در این پژوهش به بررسی رابطه کمالگرایی والدین با عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندانشان پرداخته است که با حصول نتایج میتوان الگوهای مناسب تربیتی و روابط سالم با فرزندان را معرفی و پیشنهاد نمود.
اهداف پژوهش:
هدف کلی: هدف کلی پژوهش حاضر بررسی رابطه کمالگرایی والدین با عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان میباشد.
اهداف جزئی: هدفهای جزئی پژوهش عبارتند از:
– شناسایی و ارزیابی کمالگرایی والدین
– شناسایی و ارزیابی عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان
فرضیههای پژوهش:
1- بین کمالگرایی والدین و عزتنفس فرزندان رابطه وجود دارد
1-1) بین کمالگرایی پدران و عزتنفس فرزندان رابطه وجود دارد
2-1) بین کمالگرایی مادران و عزتنفس فرزندان رابطه وجود دارد
2- بین کمالگرایی والدین و جرأتورزی فرزندان رابطه وجود دارد
1-2) بین کمالگرایی پدران و جرأتورزی فرزندان رابطه وجود دارد
2-2) بین کمالگرایی مادران و جرأتورزی فرزندان رابطه وجود دارد
3- بین کمالگرایی والدین و خودکارآمدی فرزندان رابطه وجود دارد
1-3) بین کمالگرایی پدران و خودکارآمدی فرزندان رابطه وجود دارد
2-3) بین کمالگرایی مادران و خودکارآمدی فرزندان رابطه وجود دارد
متغیرهای پژوهش:
در این تحقیق متغیرهای زیر به کار میروند:
متغیر پیش بین: متغیر مستقل (پیشبین) هر متغیری است که به منظور تعیین این مطلب که آیا در رفتار نفوذ میکند یا نه مورد پژوهش قرار میگیرد. در پژوهشهای تجربی، متغیر مستقل، متغیری است که به وسیله آزمایشگر و به منظور تعیین رابطه آن با پدیده مورد مشاهده، دستکاری، کنترل یا انتخاب میشود. در پژوهشهای غیرتجربی و همبستگی که امکان دستکاری آن وجود ندارد متغیر مستقل (پیشبین) متغیری است که فرض میشود قبلاً دستکاری شده است (هومن، 1380)
در این پژوهش کمالگرایی والدین متغیر پیشبین است.
متغیر ملاک: متغیر وابسته (ملاک) متغیری است که به منظور تعیین اثر متغیر مستقل مشاهده و اندازهگیری میشود. متغیر وابسته معمولاً جنبهای از رفتار است که به خوبی تعریف میشود و آزمایشگر آن را اندازه میگیرد. (هومن، 1380).
در این پژوهش (با توجه به این که پژوهش از نوع همبستگی میباشد)، عزتنفس، جرأت ورزی و خودکارآمدی دانشآموزان به عنوان متغیرهای ملاک هستند.
تعاریف نظری و تعاریف عملیاتی:
تعاریف نظری:
کمالگرایی: کمالگرایی عبارت است از گرایش فرد به داشتن مجموعهای از معیارهای بالای افراطی و اهداف بلندپروازانه و جاهطلبانه و تلاش افراطی برای رسیدن به این اهداف و معیارهای بسیار بالا برای عملکرد همراه با خود ارزشیابیهای انتقادی و افراطی و عدم اعتماد به نفس
عزتنفس: عزتنفس عبارت است از ارزشیابی مداومی که شخص نسبت به ارزشمندی خویشتن خود دارد. عزتنفس نوعی قضاوت شخصی نسبت به ارزشمندی وجودی میباشد.
جرأتورزی: جرأتورزی عبارت است از اظهار بیان مناسب و صحیح هیجانات و احساسها (به جزء اضطراب) نسبت به دیگری.
خودکارآمدی: خودکارآمدی عبارت است از باورهای شخص درباره قابلیتهایش برای سازماندهی و اجراء دورههای عمل مورد نیاز برای مدیریت موقعیتهایی که در آینده پیش خواهند آمد.
تعاریف عملیاتی:
کمالگرایی در این پژوهش میزان نمره یا کمیتی است که والدین دانشآموز با توجه به پاسخهایشان به مقیاس کمالگرایی ساخته شده توسط نجاریان، عطاریان و زرگر (1380) کسب میکنند.
عزتنفس: عزتنفس در این پژوهش میزان نمره یا کمیتی است که دانشآموزان در آزمون عزتنفس کوپر اسمیت به دست میآورند.
جرأتورزی: جرأتورزی در این پژوهش میزان نمره یا کمیتی است که دانشآموزان با توجه به پاسخهایشان به پرسشنامه جرأتورزی گمبریل وریچی (1975) بدست میآورند.
خودکارآمدی: خودکارآمدی در این پژوهش میزان نمره یا کمیتی است که دانشآموزان در آزمون خودکارآمدی عمومی (شرر و همکاران، 1982) بدست میآورند.
خلاصه:
هدف اصلی محقق در این پژوهش بررسی رابطه کمالگرایی والدین با عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان آنها در بین دانشآموزان دختر دبیرستانهای منطقه 7 آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی 86-85 میباشد.
محقق با توجه به خطوط پژوهشی موجود فرضیههای ذیل را مطرح نموده است:
1- بین کمالگرایی والدین و عزتنفس فرزندان رابطه وجود دارد.
2- بین کمالگرایی والدین و جرأتورزی فرزندان رابطه وجود دارد.
بین کمالگرایی والدین و خودکارآمدی فرزندان رابطه وجود دارد.
پانویس فصل اول
1. Prfectionism
2. Kleinke C.L
3. Self- esteem
4. Hewitt, P.L
5. Missildine, W.H
6. Assertiveness
7. Rees,S& Graham, R.S
8. Self- efficacy
9. Bandura,A
10. Hewitt, P.L & Flett, G.L
11. Horney, K
12. Khalil, Sh
عنوان
فصل اول: کلیات پژوهش
مقدمه
بیان مسأله
اهمیت و ضرورت مسأله
اهداف پژوهش
فرضیههای پژوهش
متغیرهای پژوهش
تعاریف نظری و عملیاتی
فصل دوم: گستره نظری مسأله مورد بررسی و پژوهشهای مربوط به آن
کمالگرایی
نظریههای کمالگرایی
کمالگرایی از دیدگاه اسلام
انواع کمالگرایی
ابعاد کمالگرایی
ویژگی افراد کمالگرا
کمالگرایی والدین
عزتنفس
اهمیت عزتنفس
علل پیدایش عزتنفس
جرأتورزی
ویژگیهای شخصیتی جرأت ورزانه
خودکارآمدی
مؤلفههای خودکارآمدی
منابع خودکارآمدی
مروری بر پژوهشهای انجام شده
فصل سوم: روش پژوهش
طرح پژوهش
جامعه آماری
نمونه آماری
روش نمونهگیری
ابزارهای اندازهگیری
مقیاس کمالگرایی اهواز
پایایی مقیاس کمالگرایی اهواز
اعتبار مقیاس کمالگرایی اهواز
شیوه نمرهگذاری مقیاس کمالگرایی اهواز
آزمون عزتنفس کوپر اسمیت
اعتبار آزمون عزتنفس کوپر اسمیت
پایایی آزمون عزتنفس کوپر اسمیت
شیوه نمرهگذاری آزمون عزتنفس کوپر اسمیت
پرسشنامه جرأتورزی گمبریل وریچی
پایایی پرسشنامه جرأتورزی گمبریل وریچی
اعتبار پرسشنامه جرأتورزی گمبریل وریچی
شیوه نمرهگذاری پرسشنامه جرأتورزی گمبریل وریچی
مقیاس خودکارآمدی عمومی
پایایی مقیاس خودکارآمدی عمومی
اعتبار مقیاس خودکارآمدی عمومی
شیوه نمرهگذاری مقیاس خودکارآمدی عمومی
روند اجراء و جمعآوری اطلاعات
روشهای آماری در تحلیل دادهها
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل دادههای آماری
دادههای توصیفی پژوهش
ارزیابی فرضیههای پژوهش
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
خلاصه و نتیجهگیری
بحث و جمعبندی
محدودیتهای تحقیق
پیشنهادها
فهرست منابع فارسی
فهرست منابع انگلیسی
پیوستها
منابع فارسی:
- تشکر، بهرام. (1377). بررسی رابطه نگرشهای فرزندپروری، الگوی شخصیتی A، کمالگرایی و جزمگرایی والدین با اضطراب امتحان و عملکرد تحصیلی دانشآموزان پسر سوم راهنمایی شهرستان آباده. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید چمران اهواز.
- دلاور، علی. (1378). احتمالات و آمار کاربردی در روانشناسی و علوم تربیتی. تهران: انتشارات رشد.
- دلاور، علی. (1383). روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی. تهران: نشر ویرایش.
- شولتز، دوآن. مترجم: خوشدل، گیتی (1385). روانشناسی کمال. تهران: نشر پیکان.
- عباسینیا، محمد. (1378). تأثیر آموزش جرأتورزی در میزان جرأتورزی و عزتنفس دانشآموازن کم جرأت پسر در ناحیه 1 قم در سال تحصیلی 78- 77. پایان کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.
- علینیا کروئی، رستم. (1382). بررسی رابطه بین خودکارآمدی عمومی و سلامت روان دانشآموزان پایه سوم مقطع متوسطه شهر بابل در سال تحصیلی 82- 81. پایان کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.
- فیست، جس وفیست، گریگوریجی. مترجم: سید محمدی، یحیی (1384). نظریههای شخصیت. تهران: نشر روان
- مهرابیزاده هنرمند، مهناز و وردی، مینا. (1382). کمالگرایی مثبت، کمالگرایی منفی. اهواز: نشر رسش.
- نجفی، محمود. (1383، اسفند). کمالگرایی. دو ماهنامه دانشجو، 3-2.
- هرمزینژاد، معصومه. (1380). رابطه ساده و چند گانه متغیرهای عزتنفس، اضطراب اجتماعی و کمالگرایی با ابزار وجود در دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید چمران اهواز.
منابع انگلیسی:
- Alden, L.E, Bielingt, P. Y. & Wallace, S.T. (1994). Perfectionism in an interpersonal context, Cognitive Therapy and Reacher, 267- 376.
- Alden, L. & Safrang, J. (1978). Irrational beliefs and nonassertive behavior. Cognitive Therapy and Research, 357- 360.
- Angela, Z. & Timothy, J. (1990). Family Patterns of Perfectionism, Journal of Personality Assessment.
- Bardone- Cone, A.M, Abramson, L.Y, Heatherton, T.F. & Joiner, T.E. (2006). Perfectionism, Self efficacy in Women, Department of Psychological Sciences, university of Missouri- Colombia.
- Flett, G.L, Hewitt, P.L & De- Rosa, T. (1996). Dimensions of Perfectionism, Psychosocial adjustment, and social skills, Personality and Individual Deferences, 143-150.
- Frost, R.O, Lahart, C.M. & Rosenblate, R. (1991). The Development of Perfectionism : A study of daughters and their parents.
- Cognitive Therapy and Research, 469-489.
- Gwen, A, Kenney- Benson & Eva, M. (2005). The role of mother’s Perfectionism in children’s perfectionism. Journal of Personality, 33- 46.
- Hill, R.W. & Zrull, M.G. (1997). Perfectionism and interpersonal problem. Journal of Personality Assessment.
- Ludwig, L.D. & Lazarus, A.A. (1972). A cognitive and behavioral approach to the treatment of social inhibition.
- Psychtherapy: Theory Research and Practice, 204- 206.
- Preusser, K.J. ,Rice, K.G. & Ashby, J.S. (1996). Perfectionism. Individual psychology. Journal of adlerian Theory Research and Practice, 246- 260.
- Rice, K. J. & Ashby, J.S. (2002). Perfectionism, dysfunctional attitudes and self- esteem. Journal of Counseling & Development, 197- 203.
- Schwartz, R. & Gottman, J. (1976). Toward a task analysis of assertive behavior. Journal of Consulting an clinical psychology, 910- 920.
- Soenens, B, Elliot, A.J. , Vansteenkiste, M. , Luyten, P. & Duriez, B. (2004). The intergenerational transmission of Perfectionism. Family psychology.
- Sumik, Tsuzuki & kandak. (2001). Perfectionism and self- esteem among Japanese men.
- Young, E.A. , Clopton, J.R. & Bleckley, M. K. (2004). Parental perfectionism and children’s self- esteem. Department of Psychology, Texas Tech University.
فصل پنجم – بحث و نتیجهگیری
خلاصه و نتیجهگیری:
خانوادهها نخستین کانونهای زندگی جمعی، جلوهگاههای عشآفرینی و نهادهای تربیتی هستند. بنابراین تمدن انسانی از دل خانواده به عنوان هستههای اولیه تعلیم و تربیت سر برآورده است.
دیوید آبراهیمن [Abrahimian, D] (1998) بیان میکند که خانواده میتواند ویژگیهای مثبت و سازنده و یا منفی و مخرب در کودکان به وجود آورد. تمامی حالات و رفتارهای دوران بلوغ، چه اجتماعی و چه ضد اجتماعی ریشه در تجربیات گذشته کودک در خانواده دارد. خانواده از آن جا که بهترین امکان طبیعی برای پیدایش و رشد کودک است، واحد زیستی به شمار میرود و از آنجا که گرد آوردنده، افراد از جنسهای مختلف و سنین گوناگون است به عنوان واحدی از تمدن بشری واسطهای است که سنتهای قدیمی را به ارزشهای اجتماعی نوین پیوند میدهد.
خانواده در عین حال که کوچکترین واحد اجتماعی است مبنا و پایه هر اجتماع بزرگتر است و محیطی به شمار میرود که کودک در آن چشم به دنیا میگشاید، رشد خود را آغاز میکند، شخصیت در آن جا پیریزی میشود و سعادت و شقاوت وی ریشه در آن دارد.
دادستانی (1379) طی تحقیق خود به این نتیجه رسید که زمانی که کودک به دوره نوجوانی میرسد سه پایگاه اجتماعی را تجربه کرده است: خانواده، گروه همسالان و نهادهای وسیعتر مانند مدرسه. وی در هر یک از این پایگاهها نقش داشته است. هر یک از این نقشها از لحاظ اجتماعی به وسیله اشخاصی که فرد با آنها در تعامل است مشخص میشود. بنای عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی سالم در جریان عبور از سه مرحله رشد روای- اجتماعی و همانندسازی با والدین سالم یا جانشینهای آنها ساخته میشود.
اکبرزاده (1379) بیان میکند که خانواده، مدرسه، محله زندگی، نهاد اجتماعی- مذهبی و رسانههای گروهی در شکلگیری عزتنفس، ابراز وجود و خودکارآمدی نوجوانان مؤثر هستند. با این وصف چون خانواده اولین نهادی است که پایههای اولیه شخصیت نوجوانان را از دوره کودکی شکل میدهد از اهمیت خاصی برخوردار است. به طور کلی میتوان گفت که در تعیین روابط والدین با فرزندان عوامل گوناگون و متعددی دخالت دارند که میتوان به عوامل فرهنگی، شخصیت پدر و مادر، جنسیت فرزند، سن کودک، سن پدر و مادر، میزان تحصیلات پدر و مادر، نقش عامل آرمانها و انتظارات والدین و در نهایت رفتار پدر و مادر نام برد.
کمالگرایی والدین نیز یکی از عوامل مهمی است که میتواند بر متغیرهای روانشناختی و شخصیتی فرزندان تأثیر بگذارد.
کمالگرایی یکی از ویژگیهای شخصیتی میباشد که میتواند هم سازنده و مثبت باشد و هم نوروتیک و کژ کنش. کمالگرایی گرایش فرد به داشتن مجموعهای از معیارهای بالای افراطی و اهداف بلند پروازانه و جاه طلبانه و تلاش افراطی برای رسیدن به این اهداف و معیارهای بسیار بالا برای عملکرد همراه با خود ارزشیابیهای انتقادی و افراطی و عدم اعتماد به نفس است.
دکتر پل هیویت (1991) بیان میکند که کمالگرایی والدین مسائل جدی را برای فرزندان به وجود میآورد. عزتنفس در آنها از بین میرود، حس عمیق شکست و خشم و عصبانیت و عدم ابراز وجود در آنها به وجود میآید. بدین ترتیب با توجه به پیشینه مطالعاتی موجود در حوزه کمالگرایی فرضیههای پژوهش عبارتند از:
- بین کمالگرایی والدین و عزتنفس فرزندان رابطه وجود دارد.
- بین کمالگرایی والدین و جرأتورزی فرزندان رابطه وجود دارد.
- بین کمالگرایی والدین و خودکارآمدی فرزندان رابطه وجود دارد.
نمونه آماری این پژوهش از 130 نفر از دانشآموزان دختر که با روش نمونهگیری خوشهای از بین دبیرستانهای منطقه 7 آموزش و پرورش شهر تهران انتخاب شده بودند تشکیل شده است.
از آنجا که هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه کمالگرایی والدین با عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان آنها بود برای جمعآوری اطلاعات از پرسشنامههای مقیاس کمالگرایی اهواز، آزمون عزتنفس کوپر اسمیت، آزمون جرأتورزی گمبریل وریچی و مقیاس خودکارآمدی عمومی استفاده شد.
برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش آماری ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.
در مجموع نتایج نشان داد که بین کمالگرایی والدین و عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان رابطه منفی و معنیداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین کمال گرایی مادران و عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان همبستگی قویتری وجود دارد.
بحث و جمعبندی:
در فرضیه اول پیشبینی شده بود که «بین کمالگرایی والدین و عزتنفس فرزندان رابطه وجود دارد». آنچه از نتایج به دست آمده از این پژوهش بر میآید حاکی از این است که بین کمالگرایی والدین و عزتنفس فرزندان رابطه منفی و معنیداری وجود دارد.
با توجه به یافتههای پژوهش حاضر رابطه بین کمالگرایی والدین و عزتنفس فرزندان منفی و معنادار بود. یافته فوق به طور غیرمستقیم با یافتههای پژوهشهای یونک، کلاپتون و بلاکلی (2004)، یروسر، ریس واشبی (1996)، وانیر (1994)، هیویت (1991)، هالندر (1956) همسو است.
در تبیین این یافته میتوان گفت که عزتنفس به باور برخی نظریهها ویژگی دیرپای شخصیت است و به برخی سطوح کلی و فرضی خود ارزیابی و حرمتنفس اشاره دارد، از این رو عزتنفس با حس اتکاء به نفس، احساس ارزشمندی و پندار فرد از خود ارتباط معنیداری دارد. والدین کمالگرا برای فرزندان خود معیارهای سختی در نظر میگیرند و انتظارات غیر واقعبینانهای از آنها دارند.
والدین کمالگرا میخواهند فرزندان خود را به گونه مبالغهآمیزی با معیارهای غیرواقعی «کامل» ببینند و اگر فرزندان به این معیارها نرسند مورد سرزنش و نکوهش قرار میگیرند و این سرزنشها و تحقیرها فرزندان را دچار احساس خود کمیبینی و بیارزشی میکند.
در فرضیه دوم پیشبینی شده بود که «بین کمالگرایی والدین و جرأتورزی فرزندان رابطه وجود دارد». آنچه از نتایج به دست آمده از این پژوهش بر میآید حاکی از این است که بین کمالگرایی والدین و جرأتورزی فرزندان رابطه منفی و معنا داری وجود دارد.
با توجه به یافتههای پژوهش حاضر رابطه بین کمالگرایی والدین و جرأتورزی فرزندان منفی و معنادار بود. یافته فوق به طور غیر مستقیم با یافتههای پژوهشهای متی- بنسون و اوا (2005)، هیل و همکاران (1997)، هیویت (1991)، شوارتز و گاتمن (1976) و لودیگ و لازاروس (1972) همسو است و از سوی دیگر با یافته شولتز (1996) ناهمسو است.
در تبیین این یافته باید اذعان داشت که ولپی در شخصیت افراد غیر جرأتورز بر وجود ترس از دست دادن» اشاره میکند. به اعتقاد وی فرد بقه دلیل ترس از این که «خوب و کامل عمل نکند» نمیتواند عواطفش را بیان و ابراز کند. براین اساس میتوان گفت معیارهای کمالگراایانه والدین میتواند مخلّ رفتارهای جرأتورزانه فرزندان باشد.
در فرضیه سوم پیشبینی شده بود که «بین کمالگرایی والدین و خودکارآمدی فرزندان رابطه وجود دارد». آنچه از نتایج بدست آمده از این پژوهش بر میآید حاکی از این است که بین کمالگرایی والدین و خودکارآمدی فرزندان رابطه منفی و معناداری وجود دارد.
با توجه به یافتههای پژهش حاضر رابطه بین کمالگرایی والدین و خودکارآمدی فرزندان منفی و معنادار بود. یافته فوق به طور غیر مستقیم با یافتههای پژوهشهای لیندادی دینتر (2000)، ولف و همکاران (1999)، آلدن، بیلینگ و والاس (1994) همسو است.
در تبیین این یافته میتوان گفت که خودکارآمدی عبارت است باورهای شخص درباره این که تا اندازهای توانایی اعمال کردن کنترل بر عملکرد خودش و بر رویدادهای محیطش را دارد. همچنین در تبیین کنشوری خانواده نشان داده شده است که والدین در شکلگیری باورهای خودکارآمدی کودکان تأثیر میگذارند (فلامر، 1995).
والدین کمالگرا برای فرزندان خود معیارهای سخت و غیرواقعبینانه در نظر میگیرند، بیش از اندازه انتقاد میکنند و از تأیید کودکان خود دوری میکنند. این والدین در حقیقت این عقیده را در کودک به وجود میآورند که همیشه حق به جانب والدین است و خود او همیشه در اشتباه است و سبب تضعیف خودکارآمدی وی میشوند.
در تبیین و تفسیر یافتههای پژوهش حاضر و نقش اساسی کمالگرایی والدین در ویژگیهای روانشناختی و شخصیتی فرزندان همچون عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی باید اذعان داشت که با کاوش دقیق در روحیات انسان در مییابیم که انسان دوستدار خوبی و کمال است. بدیهی است این تمایل یعنی انسان کامل و بیعیب بودن به خودی خود ایرادی ندارد. به راستی اگر همه افراد چنین نیازی را در خود احساس کنند و برای برآوردن آن بکوشند دنیای بهتری خواهند داشت ولی آن چه که در این تحقیق به آن اشاره شده است جنبه منفی و افراطی کمالگرایی است.
با توجه به دگرگونیهای سریع و پیچیده جوامع انسانی و تأثیر آن بر شیوههای فرزندپروری، خانوادهها کوشش میکنند فرزند خود را از همان اوان کودکی برای بردن گوی سبقت از همسالانشان آماده کنند. والدین کمالگرا برای فرزندان خود معیارهای سفت و سخت در نظر میگیرند و انتظار دارند که فرزندان به آنها برسند در غیر این صورت مورد نکوهش، سرزنش و حتی تحقیر والدین قرار میگیرند. شاید بتوان گفت ما در جامعه خود با این مسأله زیاد رو به رو هستیم. اگر به درد دل خانوادهها درباره وضعیت تحصیلی فرزندانشان گوش دهیم، بیشتر از این که فرزندانشان نتوانستهاند نمره 20 بگیرند شکایت میکنند. کمالگرایی والدین سبب میشود که فرزندان زمانی خود را با ارزش بدانند که مورد تأیید والدین خود قرار بگیرند و چون تأیید والدین نقشی اساسی در ساختار شخصیتی افراد دارد، میکوشد تلاش خود را دو چندان کنند تا به انتظارات آنان پاسخ مثبت دهند.
همچنین انتقاد پی در پی و غیر سازنده والدین کمالگرا سبب میشود که کودک برای پرهیز از اهانتها و تحقیرهای احتمالی خود را از انجام کارهایش پس بکشد، ارزشی برای خود قایل نشود و از جایگاه پایین و با ترس با مسائل برخورد کند. چنین کودکی دست به نوآوری و کارهای تازه نمیزند، مضطرب و پریشان است و به تواناییهای خود اعتماد ندارد.
هورنای (1934) اظهار میدارد، تاریخچه رشد بیمارانی که دچار گرایش شدید به کامل بودن هستند نشان میدهد که این بیماران والدینی داشتهاند سختگیر و به ظاهر مقدس مأب و کمالجو و رفتارشان با کودکان خود رفتاری غیر عادلانه بوده است. این رفتارهای غیرمنصفانه سبب نمودار شدن ستیزه و خشم در کودکان میشود. در نتیجه این شرایط نامساعد، فرد در شخصیت خود مرکز ثقلی نخواهد داشت که به آن تکیه کند بلکه این مرکز در وجود دیگران به ویژه پدر و مادر جست و جو میکند. به عبارت دیگر فرد به این نتیجه میرسد که همیشه حق به جانب والدین میباشد، خود او همیشه در اشتباه است و از این پس معیار خوبی و بدی را باید در بیرون از وجود خود جست و جو کند.
باید به این نکته توجه کرد که الگوی اولیهای که برای زندگی افراد در دوران کودکی ریخته میشود. ممکن است پیام «کامل باش» را القاء کند. رفتار نهایی افراد در برابر چنین پیامی این گونه تدوین میشود که «من بیارزش هستم».
بنابراین با توجه به نقش خانواده و والدین و همچنین با توجه به پژوهشهایی که در زمینه رابطه کمالگرایی والدین و متغیرهای روانشناختی همچون عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی صورت گرفته و با توجه به نتایج این تحقیق میتوان گفت که بین کمالگرایی والدین، عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان رابطه منفی و معنیداری وجود دارد یعنی هر چه قدر والدین کمالگراتر باشند، فرزندان از نظر متغیرهای روانشناختی و شخصیتی همچون عزت نفس، جرأتورزی و خودکارآمدی ناتوانتر هستند که این یافته به طور غیرمستقیم با یافتههای پژوهشهای پیشین همسو است.
محدودیتهای تحقیق:
هر تحقیقی، خصوصاً در حوزه علوم انسانی دارای محدودیتهایی است. توجه به این محدودیتها محقق را در دفاع از یافتههایش مجهزتر میسازد. (نادری و سیفنراقی، 1383).
الف) محدودیتهای خارج از کنترل محقق عبارتند از:
- صداقت پاسخ دهندگان به پرسشنامهها دخالت تعصب شخصی در پاسخ به پرسشنامهها
- عدم کنترل متغیرها به جز متغیرهای تحت کنترل که احتمالاً خودکارآمدی، جرأتورزی و عزتنفس نوجوانان را تحت تأثیر قرار میدهد.
- عدم توانایی در کنترل همه متغیرهای بازیگر در حوزه تحقیقی
- شرایط اجتماعی- اقتصادی خانواده دانشآموزان.
محدودیتهای تحت کنترل محقق عبارتند از:
- محدود کردن تحقیق و بررسی برخی از متغیرهای مورد علاقه متعدد حوزه کلی تحقیق
- محدود کردن تحقیق به دانشآموزان دبیرستانی
- محدود کردن تحقیق به منطقه 7 آموزش و پرورش شهر تهران (این تحقیق فقط مربوط به منطقه 7 آموزش و پرورش شهر تهران میباشد که اگر محدودیت زمانی و امکانات پژوهشگر اجازه میداد که در سطح مناطق و شهرهای دیگر اجراء میگردید بسیار مفید مینمود.
پیشنهادها:
پیشنهادهایی برای پژوهشهای آینده:
– با توجه به اهمیت موضوع خانواده و نقش والدین پیشنهاد میشود که در پژوهشهای آینده کل فضای ارتباطی خانواده نیز در رابطه با عزتنفس، خودکارآمدی و جرأتورزی نوجوانان مورد توجه گیرد.
– پیشنهاد میشود که با توجه به مبانی نظری تحقیق متغیرهای تعدیل کننده مناسبی چون جنسیت، طبقه اجتماعی- اقتصادی، دورههای سنی متمایز، میزان سواد والدین و… در تحقیقات وارد و مورد مقایسه قرار گیرد.
– در زمینه روابط خاص والدین و فرزندان تحقیقات نظری و کاربردی بیشتری صورت گیرد و پرسشنامههای خاصی متناسب با فرهنگ جامعه تهیه شده و با خودکارآمدی و جرأتورزی و عزتنفس نوجوانان سنجیده شود.
– جهت تصمیم پذیری بیشتر میتوان این پژوهش را در سایر دبیرستانها و همچنین در مناطق مختلف شهری و روستایی و همچنین در پسران و سنین مختلف انجام داد.
پیشنهادهای کاربردی:
– یکی از کاربردهای مهم این پژوهش میتواند فراهم کردن انگیزهای برای تحقیقات عمیقتر و بیشتر در این زمینه و بررسی متغیرهای بیشتری در رابطه با کمالگرایی والدین، عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان در سطح تحقیقاتی فراتر از تحقیقات توصیفی یا زمینهیابی باشد.
– با آنکه تنها به استناد نتایج یان تحقیق نمیتوان کاربردهای عملی برای آن در نظر گرفت اما با توجه به نتایج سایر تحقیقات مشابه و یافتههای این تحقیق میتوان به اهمیت مقوله کمالگرایی والدین و تأثیر آن بر عزتنفس، جرأت ورزی و خودکارآمدی فرزندان در جلسات آموزش خانواده اولیاء و مربیان مدارس توجه داشت.
– همچنین به مشاورین توصیه میشود که در رواندرمانی با نوجوانان دچار بحران عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی به مقوله کمالگرایی والدین نیز توجه کرده و حتی الامکان به برگزاری جلسات خانوادهدرمانی با حضور والدین نوجوان اقدام نمایند.
– از آنجا که این تحقیق نشان داده است که رابطه بین کمالگرایی والدین و عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی منفی است بنابراین پیشنهاد میشود در برنامههای انجمن اولیاء و مربیان خانواده را نسبت به روشهای تربیتی آگاه و از پیامدهای هر یک از این روشها مطلع سازند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.