قسمتی از متن پایان نامه بررسی اثر بیانی پس زمینهها در نقاشی پرتره ایران
مقدمه:
بررسی تاثیر بیانی پس زمینهها در نقاشی چهره نگاری در ایران موضوع پژوهشی این رساله است و اهمیت آن شاید در این نکته باشد که اساسا هنرمندان در دورههای مختلف چه تمهیدی برای پر کردن فضای منفی چهره یا پیکره اندیشیدهاند و چگونه از پس ایجاد هماهنگی و هارمونی مابین پیکره و پس زمینه برآمدهاند. این سوال که آیا هنرمندان در هر دوره تلاشی در جهت ایجاد ارتباط و هماهنگی میان پیکره و پس زمینه در اثر هنری خویش داشتهاند؟ از سوالات بنیادی در این تحقیق است که البته از فرضیات این تحقیق نیز اسناد به همین مطلب بود.
برای انجام این مهم، رساله به سه بخش تعاریف و پیشینه پیش از تاریخ، پیشینه و تاریخچه دورانهای سلطنتی ایران و دسته بندی در مسیر دگرگونی نقاشی تک چهره و توصیف پس زمینههای آنان در دو بخش سیر تحول چهره نگاری در ایران و سیر تحول پس زمینهها در نقاشی ایران، و در نهایت بررسی تحلیلی این پس زمینهها در هر دورهو اعلام اهداف هنرمندان در این راستا و نتیجه گیری نهایی تقسیم شده است.
به امید آن که این رساله جریان پژوهشی موثری را دنبال کرده باشد و مخاطب خود را به نتیجهی درستی در این مسیر برساند.
فصل یک: تعاریف و پیشینه تاریخی
تعریف چهره نگاری (پرتره):
شایدبرای تعریفچنین اصطلاحی، چارهای جز رجوع به دایره المعارفها و کتابهای تخصصی هنر نباشد. اما لازم به ذکر است که این روند تاریخی در هر زمینهای است که باعث ایجاد اصطلاحات میشود. برای مثال، اگر در روزگاری، نقاشی اقدام به ساختن چهره کسی نمیکرد، شاید چنین اصطلاحی نیز به وجود نمیآمد.
برای شروع ابتدا چند تعریف در دایره المعارفها را میآورم:
در فرهنگ اصطلاحات هنری هنرهای تجسمی، تألیف محسن کرامتی، در مقابل واژهی لاتین portrait نوشته شده است: «تک چهره، شبیه، تمثال، تصویر شبیه سازی شدهی انسان، از صورت، سر و سینه، سه چهارم قد و یا تمام قد».[1]
در دایره المعارف هنر تالیف سید ابوالقاسم سید صدر، در مقابل واژهی چهره نگاری نوشته شده است: «قدیمیترین نمونههای بازنمایی تصویری از رخسارهی اشخاص، که احتمالا بهمصریان باستان مربوط میشود، ولی فردیت اشخاص در تک چهرههای رومی بارزتر بوده است».[2]
همچنین در فرهنگ فارسی دکتر محمد معین، در مقابل واژهی پرتره آمده است: «پرتره portreo [فر. Portrait] (اِ.) (نقـ .، نمک.) طرح و تجسم صورت انسانی».[3]
با توجه به تعاریف بالا و نگاهی اجمالی به تاریخ هنر، نتیجه میشود که چهره نگاری چیزی جز کشیدن تصویر صورت، نیم تنه، بالا تنه یا تمام قد یک نفر، در یک کادر نیست. شباهت توصیفی، عامل اولیه در ایجاد صورت سازی میباشد. و شاید در قرون مختلف، هنرمندان، هیچ هدفی در این رابطه جز ثبت شخصیت فردی نداشتهاند.
لازمبه ذکر است که به دنبال توسعه و تحول در سایر زمینههای هنری، راههای تلفیق هنر با اطلاعات در چهره سازی طی دوران مختلف بطور بنیادی دگرگون میشود. بنابراین سبکها، شیوههای چهره نگاری را، همچون ترکیب بندی گروهی، منظره سازی و یا هر فرم زیبایی شناسانهی دیگر متحول میکنند.
یک مقایسه سریع بین صورت سازیهای ادوار مختلف هنری، آشکار میکند که هر دوره با مفهوم جدیدی از چهره سازی سرو کار دارد. هر نسل با تصویر ویژهی خود از بشریت و چهره انسانها، هنر خاص خود را میآفریند. و این چهره در ابعاد وسیع چهره نگاری، تصویر سازی پوستهها، واگهیها در سطوح کاملا متفاوت بازتاب مییابد.
هنگامی که چهره سازی به عنوان یک اثر مستقل پایه گذاری شد، تکامل تغییرات عمومی را در سبک بوجود آورد. الف، در محتوای بصری به عنوان یک کار هنری ب، از جنبهی روانشناسی به عنوان سندی از فردیت هویت انسانی که هر دم رنگ تازهای به خود میگیرد.
در مشاهدات هنرمند ایرانی و به تصویر کشیدن آنها، هنرمند شیوهای خاص را به خدمت میگیرد که نه کپی است و نه عکس. او در این راه، یافتههایش را بسیار تیز بینانه و به زیرکی عنوان مینماید و مخاطبین را به دیدن آثار فرا میخواند.
در هنر نگار گری ایران، سعی شده که با روشهای خاص اشیاء و اجسام سه بعدی را به گونهای دو بعدی جلوه دهند و شکل روایت گونه تصاویر ارائه شده را حفظ کنند. به گونهای که فضای کلی تصویر شده، وجود خارجی نداشته و به وسیلهی قوهی تخیل هنرمند ساخته و پرداخته میشود و همچنین با کمک مفاهیم و روشهای خاص، تصویر گری ماورائی ایرانی به عینیت درمیآید.
تعریف پس زمینه (back ground):
برای هر چه بهتر روشن شدن مفهوم پس زمینه، بهتر آن است که واژههای مرتبط با این واژه، مثلا پیش زمینه، صفحهی تصویر، تراز و فضای منفی، تعریف و روشن شوند. امابرای دریافت معنی اصطلاحی این واژه، ابتدا تعاریفی چند از کتب تخصصی هنر میآورم…….
در فرهنگ مصور هنرهای تجسمی تالیف پرویز مرزبان و حبیب معروف در مقابل واژهی زمینه چنین آمده است:
«زمینه [درنقاشی]، پسینه (back ground) پسزمینه: اختصاصا به معنی دقیقتر زمینهی پسین نقاشی، در مقابل پیش زمینه (for ground)»[4] و در فرهنگ اصطلاحات هنرهای تجسمی تالیف محسن کرامتی چنین آمده است:
«نمای زمینه- پسزمینه- پشت صحنه یا دورترین بخش از یک منظره® back ground زمینه- مکان یا فضایی که موضوع یا مضمونی را در خود جای میدهد».[5]
اما اساسا معنای زمینه یا تراز چیست؟ «تراز، عنصر ساختمان هندسی در نقاشی است. ترازها را در دو معنی به کار میبرند؛ 1. سلسله صفحات فرضی موازی با صفحهی تصویر وپس رونده درصحنه که اندازهو فاصلهی اشیاء و پیکرهها را نسبت به یکدیگر ونسبت بهچشم نگرندهمشخص میکنند. درارتباط با همین معنا، اصطلاحات «پیش زمینه»، «میان زمینه» و «پس زمینه» به کار برده میشود. 2. سلسله سطوح مستویمجسم شده از یک زاویهی دید، که ساختمان هرجسم- حتی یک شیء کروی- را مینمایانند».[6]
اما مفهوم فضای منفی چیست؟ «فضای منفی یعنی فضای زمینه، و برای این که بتوان آن را از موضوع تابلو که مرکز توجه است جدا نمود، منفی نامیده میشود».[7]
پس با تعاریف بالا، تعریف و چیستی پس زمینه آشکارتر شد. پس زمینه آخرین صفحهی تراز در هر نقاشی میباشد که ارتباط تنگاتنگی با کل تصویر و اجزای سازندهی آن در ترازهای مختلف دارد. هنرمندان در دوران مختلف و در سبکها و مکتبهای گوناگون، در تلاش جهت ایجاد تعادل و توازن میان شکل و زمینه بودهاند. این بدان معنی است که هر شکل موجود در تابلو بایستی بطور حساس در رابطه با شکل اصلی، موضوع اثر و کل تابلو و محل قرارگیری آن در فضایی تعریف شده و متعادل با پس زمینه باشد. شاید به همین دلایل است که پس زمینه و فضای منفی در چهرهنگاری، از اهمیت خاص تجسمی، روانی و مفهومی برخوردار است. رابطهی قرار گیری چهره با لبههای کادر و چگونگی جای گیری آن در زمینه از اهمیت بسیاری برخوردار است. وشاید به این دلیل که چهره در پس زمینهای خالی، کمتر القای مفهوم و زیبایی میکند، همواره هنرمندان در ادوار مختلف بر آن بودهاند تا با ایجاد نقوش تزئینی، ضربه قلم و یا ایجاد ترکیب بندی خاص در پس زمینه و پشت سر چهره، به زیبایی شناسی تجسمی مورد نظر چه از لحاظ مفهوم و چه از لحاظ ترکیب بندی برسند.
پیشینه چهره نگاری در جهان:
در سپیده دمان تاریخ، در آن زمان که انسان برای کسب قدرت و تسلط بر شکار و استفاده از نیروی جادو، تصاویری از حیوانات را بر دیوارهی غارها تصویر میکرد، و با کمک آنها قدرت خویش در تیر اندازی و جادوی حیوانات را امتحان میکرد، گاه این سوال پیش میآید که چرا از چهره خود تصویری ایجاد نمیکرد و یا اصلا جایگاه انسان در آن تصاویر کجاست؟ آیا انسان در سپیده دمان پیدایش جادو خودش را تا بدانپایه ازجانوران وحشیمتفاوت میداند که نمیتواند تصویری مناسب شبیه سازی از چهرهی خودش پیدا کند؟
یا آنکه میترسد آنچنان که جانور را جادو میکند، تصویر خویش را مرئی گرداند و خودشرا نیز جادو کند؟ پیکرهی انسان درمیان انبوهجانوران نقاشی شده بر دیوارها، تقریبا یکسره از قلم افتاده است. در اینجا دست کم دو مورد استثنایی قابل ذکر وجود دارد. در یک نقاشی بسیار شگفت آور در غار لاسکو (تصویر 1-1) مردی لاغر اندام نشان داده شده که در برابر یک گاو وحشی عظیم الجثه و شکم دریده دراز کشیده یا احتمالا به وسیلهی کرگدن سمت چپ که از صحنه خارج میشود نقش زمین شده است.

در غار سه برادر واقع در کوههای پیرنه موجود انسان گونهی عجیبی دیده میشود که بر چهرهاش نقاب و بر سرش شاخ گوزن شمالی زده است. (تصویر 2-1) و این چهرهی احتمالی یک جادوگر است. ولی باز چنین به نظر میرسد که انسان عصر دیرینه سنگی نوع بشر را صرفا در ردهی جانوران قرار نمیدهد؛ دست کم باید پیکرهی وی دگرگون نمایانده شود- شاید برای اجتناب از درگیر شدن با جادو- تا به عنوان یک انسان غیر قابل شناخت باشد.
پیشگفتار – 1
مقدمه – 2
- فصل یک – تعاریف و پیشینه تاریخی – 3
1-1- تعریف چهره نگاری – 4
2-1-تعریف پس زمینه – 6
3-1- پیشینه چهره نگاری در جهان – 8
4-1- پیشینه چهره نگاری در ایران – 12
5-1- پیشینه ایجاد بعد تصویری و تفکیک پس زمینه و پیش زمینه – 17
6-1- بوجود آمدن اولین نقاشیهای تک چهره در ایران – 21
7-1- بوجود آمدن اولین پس زمینهها در نقاشی ایران – 25
- فصل دو – سیر تحول چهره نگاری و معرفی هنرمندان در دورانهای صفوی تا معاصر – 33
1-2- دورهی صفوی – 34
2-2- دوران افشار و زند – 39
3-2- دورهی قاجار(سلطنت فتحعلی شاه) – 42
– سلطنت محمد شاه و ناصر الدین شاه – 46
4-2- دوران معاصر – 52
5-2- چهره نگاری آکادمیک – 52
6-2- چهره نگاری نوگرا – 54
7-2- خیالی نگاری و شمایل نگاری – 57
8-2- چهره نگاری شهدا – 60
9-2 سیر تحول پس زمینهها در چهره نگاری ایران – 63
10-2- دورهی صفوی – 64
11-2- دوران زند و قاجار – 67
12-2- اواخر دورهی قاجار و مکتب کمال الملک – 71
13-2- چهره نگاری نوگرا – 74
14-2- خیالی نگاری و شمایل نگاری – 77
15-2- چهره نگاری شهدا – 78
- فصل سه
1-3- بررسی تحلیلی پس زمینهها در هر دوره – 81
2-3- اهداف هنرمندان در پس زمینه سازی – 90
3-3- نتیجه گیری – 95
– فهرست منابع و ماخذ – 97
-فهرست تصاویر
- محسن کرامتی، فرهنگ اصطلاحات و واژگان هنرهای تجسمی (انگلیسی- فارسی)، چاپ اول، نشر چکامه، تهران 1370.
- سید ابوالقاسم سید صدر، دایره المعارف هنر، نوبت اول، نشر سیمای دانش، تهران 1383.
- دکتر محمد معین، فرهنگ فارسی (متوسط)، جلد اول (آ- خ)، نشر امیر کبیر، تهران 1360، چاپ چهارم.
- نرگس دلاوری، پایان نامه کارشناسی رشته نقاشی، بررسی سیر تحول پرتره، استاد راهنما مرتضی افشاری، شهریور 1384.
- پرویزمرزبان وحبیب معروف، فرهنگ مصور هنرهای تجسمی (انگلیسی- فارسی)، چاپ اول، نشر سروش، تهران 1365.
- روئین پاکباز، دایره المعارف هنر، فرهنگ معاصر، چاپ ششم، تهران 1386.
- دیوید فرند، کمپوزیسیون درنقاشی، ترجمهعزت الله نورپرور، چاپ اول، نشر دنیای نو، تهران 1385.
- هلن گاردنر، هنر در گذر زمان، ترجمه محمد تقی فرامرزی، چاپ هفتم، انتشارات نگاه، تهران، پاییز 1385.
- محسن مراثی، نقاشان بزرگ و عکاسی، چاپ اول، نشر دانشگاه شاهد، تهران، زمستان 1379.
- امیر فرید، چهرههای ازلی، کتاب ماه هنر، شماره صد و یک و دو، ویژه نگارگری، بهمن و اسفند 1385.
- روئین پاکباز، نقاشیایران (از دیرباز تا امروز)، چاپ ششم، نشر زرین و سیمین، تهران 1386.
- آرتور پوپ، سیر وصور نقاشی ایرانی، ترجمه یعقوب آژند، چاپ اول، نشر مولی، تهران 1378.
- عکاشه ثروت، نگارگری اسلامی، ترجمه تهامی، حوزه هنری.
- اصغر جوانی، بنیانهای مکتب نقاشی اصفهان، چاپ اول، نشر وزارت و فرهنگ ارشاد اسلامی، چاپ اول، تهران 1385.
- دکتر امیرحسین ذکرگو، سیر هنردر تاریخ (2)، چاپ دوم، نشر کتابهای درسی ایران ، تهران 1379.
- شیلا کن بای، نقاشی ایرانی، ترجمه مهدی حسینی، چاپ دوم، نشر دانشگاه هنر، تهران 1378.
- جیان روبرتو اسکارچیا، تاریخ هنر ایران (10)، ترجمه یعقوب آژند، چاپ اول، نشر عولی، تهران 1376.
- ویلم فلور، نقاشی و نقاشان دورهی قاجار، ترجمه یعقوب آژند، چاپ اول، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران 1381.
- هادی سیف، نقاشی قهوهخانه، ترجمه کلود (سیروس) کرباسی، چاپ دوم، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، سازمان میراث فرهنگی، تهران 1369.
- حسنعلی پورمند، کتابماه هنر، شماره نود وپنج و نود و شش، مرداد و شهریور 1385.
نتیجه گیری:
شاید تاپیش ازدوران معاصر، بتوان گفت که در هنر چهره نگاری ایرانی، پس زمینهها تاثیر بیانی روشن و موثری در اثر داشتهاند و حذف کردن برخی از آنها از پشت چهره یا پیکره نیز، بسیار دشوار خواهد بود. به همین علت هماهنگی سبکی و تصویری پیکره با فضای پس زمینه است که میتوان گفت در هر دوره با وجود نبودن عناصر و اجزاي مفهوم گرا و نمادگونه، حذف کردن پس زمینهها، کاری غیر ممکن به نظر میرسد. به گونهای که پیکره و یا چهره، بدون پس زمینهي آن، معلق، تهی و بی هویت شده و ذهن و دید ما را نه تنها به جهتی که باید سوق نمیدهند، بلکه از مسیر واقعی گمراه میکنند. در هر دوره، تا پیش از دوران معاصر، پس زمینهها در جهتالقای فضای مثالی، سلطنتی و سبکی، و به منظور اجرای هر چه بهتر مشخصات مكاتب مختلف هنري ايراني ،شكل ميگرفتهاند . اجزاء و عناصر تصويري ، تقریبا هیچ مفهوم و معنی نماد گونهای نداشته و تنها به علت تکرار شدن در آثار مکتبهای مختلف، در پس زمینه حضور مییافتند. مثلا در مکتب پیکره نگاری درباری، که پیشتر صحبت شد، هیچ گاه عنصر پردهی جمع شده و نردهی ارسی، تکراری و خسته کننده نشده و در تمامی پس زمینههای آثار تکرار میشوند.
اما در دوران معاصر، و در جریان آشنایی هنرمندان با سبکهای هنری نقاشی در دنیا و نقاشی مفهوم گرا، پس زمینهها کمک شایان توجهی به القای بار مفهومی اثر دارند. فضاییکه اساسا نگاهچهره را در اثر چهره نگاری، تعریف کرده و عدم حضور آن، باعث نقص مفهوم رسانی در اثر میشود. گاه در هنر نوگرای معاصر ایران، در شاخهی چهرهنگاری، میتوان گفت، پس زمینهها، اساس سبک هنری و مفهوم و معنی حماسی، نمادین، تاریخی و داستانی اثر هستند. چرا که عنصر چهره (پرتره) شاید به لحاظ شيوه وسبک به شیوههای مختلفساخته شده باشد، اما در کل آثار، عنصری تکراری وثابت است و این پس زمینههای مختلف و متنوع است که به اثر چهره نگاری معنی و مفهوم سبکی و نمادین و مفهومی و روایی میدهد.
با بررسی آثار چهره نگاری، به طور کلی و به قطعیت میتوان گفت که چهره بدون پسزمینه، لخت ومعلق بوده، و قدرتی در هیچ جهت سبکی و مفهومی نخواهد داشت؛ و اساسا این پس زمینه است که چهره نگاری را، از نگاشت صرفا شبیه سازی، دور کرده و آن را به یک اثر هنری و شایستهی تامل و تفکر نزدیک میکند.
[1] – محسن کرامتی، فرهنگ اصطلاحات هنرهای نجسمی (انگلیسی، فارسی)، چاپ اول، نشر چکامه، تهران 1370، ص 300.
[2] – سید ابوالقاسم سید صدر، دایره المعارف هنر، چاپ اول، نشر سیمای دانش، تهران 1383، ص 233.
[3] – دکتر محمد معین، فرهنگ فارسی (متوسط)، جلد اول (آ- خ)- انتشارات امیر کبیر، تهران 1360، چاپ چهارم، ص 721.
[4] – پرویز مرزبان و حبیب معروف، فرهنگ مصور هنرهای تجسمی (انگلیسی، فارسی)، چاپ اول، نشر سروش، تهران 1365، ص 29.
[5] – محسن کرامتی، فرهنگ اصطلاحات هنرهای تجسمی (انگلیسی، فارسی)، چاپ اول، نشر چکامه، تهران 1370، ص 43.
[6] – روئین پاکباز، دایره المعارف هنر، چاپ ششم، فرهنگ معاصر، تهران 1386، ص 159.
[7] – دیوید فرند، کمپوزیسیون در نقاشی، ترجمه عزت الله نور پرور، چاپ اول، نشر دنیای نو، تهران 1385، ص 58.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.